کد مطلب:29991
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:17
همانطوري كه ساعت از دست انسان مي اُفتد و مي شكند، انسان هم وقتي قلبش از كار بيفتد، مي ميرد; پس تفاوت بين انسان و ساعت چيست؟
از جمله اشتباهات بسيار بزرگ مادّي ها يكي اين است كه مي خواهند همه چيز را بامقياس هاي مادّي و مباني علوم طبيعي بسنجند و هر چه را كه علوم طبيعي و مادّي نتوانست با موازين مخصوص به خود كه برمبناي تجربه ومشاهده استوار است اثبات كند، منكر مي شوند.
مثلاً ملائكه و جنّ و روح، به طور كلّي حقايق مربوط به ماوراء طبيعت را چون نمي توانند با علوم طبيعي و مادّي درك كنند يكباره وجود آنها را انكار مي كنند و حال آنكه بديهي است براي هر چيزي مقياس و ميزان اندازه گيري مخصوصي وجود دارد. مثلاً نمي توان با ميزان الحراره مساحت زمين را تعيين كرد و يا با مترو يا سنگ، مقدار محبّت و علاقه مادري را نسبت به فرزندش اندازه گرفت.
بنابراين هرگاه مادّيها نتوانستند با موازين علوم طبيعي فيزيك، شيمي، روانشناسي جديد كه برمبناي تجربه و مشاهده استوارند واقعيّت و تجرد روح و حقايق مربوط به ماوراء طبيعت را اثبات كنند، گويند كه نبايد اصلاً موجود مجردي وجود ندارد.
شكّي نيست كه اين گونه قضاوت ها مانند آنست كه كسي بگويد چون محبّت مادري را نمي توان با متر اندازه گرفت، پس وجود ندارد و از همين قبيل است كه بعضي از
ـ1716ـ
مادّي ها، انسان را با ساعت و ماشين قياس كرده و گفته اند كه اجزاي بدن انسان، مانند اجزا و پيچ و مهره هاي ماشين و ساعت است و روح هم مانند حركت و كاري است كه از ساعت و ماشين در اثر ارتباط مخصوصي كه بين اجزاي آنها برقرار شده انجام مي گيرد.
و ممكن است افراد ظاهربين و سطحي نگر اين قياس را جالب و صحيح بدانند; ولي ناگفته پيداست كه انكار اموري مانند روح كه يكي از مهمترين مسائل فلسفي به شمار ميرود، از راه قياس كردن آن به ساعت و ماشين و امثال آنها كه هيچ گونه اشتراكي بين آنها وجود ندارد; هيچ گاه ارزش علمي و فلسفي نخواهد داشت. گذشته از آن، حركت و كار ماشين و ساعت، تنها مربوط به ارتباط بين اجزا و پيچ ومهره هاي آنها نيست، بلكه كار ساعت معلول واكنش حركتي است كه به وسيله كوك در آن بايگاني شده و كار ماشين نيز معلول نيروي بخار و برق است كه چرخ هاي آن را به حركت در مي آورد.
بنابراين هرگاه از راه تمثيل و قياس هم كسي بخواهد درباره امور روحي قضاوت كند، بايستي اين طور بگويد همانطوري كه حركت و كار ماشين و ساعت معلول نيرو عامل خارجي آنهاست و تنها پهلوي هم قرار گرفتن پيچ و مهره ها و ارتباط بين اجزاي آنها در حركت و كار آنها كافي نيست، ارتباط بين اجزاي بدن نيز كافي نيست كه اموري از قبيل ادراك اراده، تذكّر يادآوري علاقه محبت و نظاير آنها كه خواص عمومي مادّه را ندارند از آن صادر گردد و ناگزير بر اين گونه كارها و حركات ارادي نيازمند به نيرو و عامل خارجي است كه بعد از به وجود آمدن شرايط و تحقيق يافتن ارتباط زماني و مكاني بين اجزاي
ـ1717ـ
بدن، آن نيرو به بدن تعلّق يافته تدبير و اعمال آنرا به عهده مي گيرد. به عقيده فلاسفه و دانشمندان الهي، روح، عبارت است از همان برتري خارجي كه بعد از تحقق يافتن اين ارتباط به اين بدن، تعلّق مي گيرد و شروع بكار مي كند.
از مطالب ياد شده چنين نتيجه مي گيريم كه روح انسان موجودي است مجرد و غيرمادّي و نبايد به موجودات مادّي قياس گردد. مثلاً نبايد براي روح، مكاني مثل جسم تصوّر كرد تا اين سؤال پيش بيايد كه پس از مرگ، روح در كجا زندگي مي كند; چون همان طوري كه روح مادّي نيست، عالم ارواح(عالم برزخ) هم مادّي نيست; بلكه عالم ماوراء طبيعت و مادّه است و پس از مرگ، روح باقي مي ماند و در قيامت به بدن برمي گردد.
(بخش پاسخ به سؤالات )
ـ1718ـ
انسـان و نفـس
نفـس قـواي نفـس
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.